آرشیو دیدگاه های دیگران
-
0
اشعار شهادت امام محمد تقی ، حضرت جواد الائمه (ع) – دردامو به کی بگم من اشک تو چشمام حلقه بسته
دردامو به کی بگم من اشک تو چشمام حلقه بستههمسرم پشت در و منتظر مرگم نشسته جگرم می سوزه از تشنگی و قلبم کبابهیه کمی آب ، بخدا آب دادن […] -
0
اشعار شهادت امام محمد تقی ، حضرت جواد الائمه (ع) – تشنه ی آب و عاطفه هستی
تشنه ی آب و عاطفه هستیاز نگاهت فرات می ریزد از صدای ِ گرفته ات پیداستعطش از ناله هات می ریزد نفست بند آمده؛ ای وایعاقبت زهر کار خود را […] -
0
شعر در مدح امام جواد زینت ده عرش برینم
من ان زینت ده عرش برینمکه جا داده خدا اندر زمینمامام مقتدای کائناتمبه امر ذات رب العالمینمکتاب الله ناطق، معدن علموصی مصطفی، حبل المتینمجهان باشد چو انگشتر به دستمکه بر […] -
0
اشعار میلاد امام جواد (ع) – باز خدا پرده از رخ برگرفت
باز خدا پرده از رخ برگرفت ملک جهان زندگی از سر گرفت مرغ دل این ذکر مکّرر گرفت قبله ارباب دعا آمده عید جواد ابن رضا آمده دیده گشا و […] -
0
اشعار شهادت امام محمد تقی ، حضرت جواد الائمه (ع) – سلام من به نور عین زهرا
سلام من به نور عین زهراجواد ، ماه کاظمین زهرا سلام من به غربت حریمشبه کاظمین و صاحب کریمش سلام من به قلب بیقرارشکه سوخته ز یار نابکارش سلام من […] -
0
امام جواد از نظرگاه مورخ سنت و جماعت
کمال الدین شافعی در کتاب مطالب السئول چنین میگوید: این محمد دوم است «اول محمد باقر و دوم محمد تقی است» ارزش و مرتبه عالی دارد نامش در زبانها مشهور […] -
0
اشعار میلاد امام جواد (ع) – شد امشب از رخ ابن الرضا چشم رضا روشن
شد امشب از رخ ابن الرضا چشم رضا روشنچنان که چشم احمد شد ز روى مرتضى روشن به چشم دل تماشا کن که هم چون اهل دل بینىز نور کبریایى […] -
0
اشعار شهادت امام محمد تقی ، حضرت جواد الائمه (ع) – به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاندجگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگرکه صدای تو مناجات و دعا […] -
0
اشعار شهادت امام محمد تقی ، حضرت جواد الائمه (ع) – نه تنها این دل ما بر جواد ابن رضا سوزد
نه تنها این دل ما بر جواد ابن رضا سوزدکه بر احوال او جان تمام ماسوا سوزد از آن آتش که زد زهر ستم بر جان آن مولافلک نالد ملک […] -
0
اشعار میلاد امام جواد (ع) – آسمان اشک شوق می بارید
آسمان اشک شوق می باریدعشق روی زمین قدم می زد دست باران به شانه ها می خورد خلوت باغ را بهم می زد اسکله بر افق تبسم کردموج و ساحل […]