آرشیو دیدگاه شعرا

قدمش ناگهان شتاب گرفتطرفش رفت و ظرف آب گرفت آ را بر روی زمین تا ریختدر همان لحظه قلب زهرا ریخت روضه کوتاه نکته سر بستهحجره تاریک حجره در بسته […]

ادامه ...

ارض و سما پر از ، سوز آه من شدحجره ی در بسته ، قتلگاه من شد بر جفای دشمنان مبتلایم من غریبم جواد بن الرّضایم واویلا واویلا آه و […]

ادامه ...

یارب از کینۀ همسر جگرم می سوزدمن از این یار ستمگر جگرم می سوزد دیده پر اشک لبم خشک و رخم بر روی خاکسینه ام گشته پر آذر جگرم می […]

ادامه ...

سلام من به نور عین زهراجواد ، ماه کاظمین زهرا سلام من به غربت حریمشبه کاظمین و صاحب کریمش سلام من به قلب بیقرارشکه سوخته ز یار نابکارش سلام من […]

ادامه ...

میان حجره چنان ناله از جفا می زدکه سوز ناله اش آتش به ماسوا می زد به لب ز کینه ی بیگانه هیچ شکوه نداشتو لیک داد ، ز بیداد […]

ادامه ...

گر چه پنهان ز نظر جلوه ی رخسار تو نیستچه کنم دیده ی من لایق دیدار تو نیست من و دل از دل و جان هر دو خریدار توایمدل ندارد […]

ادامه ...

خیری که ز آشنا ندیده این مردای کاش غریبه ای به دادش برسد آهسته خبر کنید بابایش راتا لحظه ی آخر جوادش برسد گویید به آقای خراسان از پاانگار عصای […]

ادامه ...

در دلم شور دیگری دارمدهم ماه حال بهتری دارم اشک،شور،خندۀ بر لبانقلابی سراسری دارم تند تند می زند قلبمنکند مهر دلبری دارم بیت بیت من پر احساس استمصرع مصرع نو […]

ادامه ...

نه تنها این دل ما بر جواد ابن رضا سوزدکه بر احوال او جان تمام ماسوا سوزد از آن آتش که زد زهر ستم بر جان آن مولافلک نالد ملک […]

ادامه ...

الا کرم ز تو مشهور یا امام جواد کلام توست همه نور یا امام جواد ائمه‌اند جواد و توئی جواد همهکه گشته جود تو مشهور یا امام جواد سزد ز […]

ادامه ...