آرشیو دیدگاه شعرا

ای که هلال رجبی مه این الرّجبیون تویینخل ولا را رطبی مه این الرّجبیون تویی تجلّی نور ربی مه این الرّجبیون توییدلبر ما یا مولا نور خدا یا مولا جان […]

ادامه ...

طائر عرشم ولى پر بسته‏امیاد دلدارم ولى دلخسته‏ام آسمانم بى ستاره مانده استدرد من را سوى غربت رانده است ناله‏ها مانده است در چاه دلمقاتلى دارم درون منزلم من رضا […]

ادامه ...

یارب از کینۀ همسر جگرم می سوزدمن از این یار ستمگر جگرم می سوزد دیده پر اشک لبم خشک و رخم بر روی خاکسینه ام گشته پر آذر جگرم می […]

ادامه ...

بنده ام بنده ی ولای توأمعاشق صحن با صفای توأم تو جوادی و من گدای توأمیا جواد الائمه ادرکنی قامتم خم شده ز بار بلاحاجتم باشد از تو یا مولا […]

ادامه ...

نیش و کنایه هاست که از یار می خورماز دست یار زهر شرر بار می خورم اصلا به جنگ و نیزه و لشکر نیاز نیستوقتی میان خانه ز دلدار می […]

ادامه ...

دل را پر از ترنُّم یا ربَّنا کنیدآئینه وار خوبیُّ و بد را جدا کنید توشه برای روز مبادا سَوا کنیدبا کیمیا مس دل خود را طلا کنید باب ُ […]

ادامه ...

سوخت از زهر هلاهل جگرم مادر جانتیره شد روز به پیش نظرم مادر جان من در این حجره ‏ى در بسته خود مى ‏پیچمکس نداند که چه آمد به سرم […]

ادامه ...

گشود دیده چو بر این جهان امام جوادبه روى خلق در مرحمت خداى گشاد شکفت تا گل رویش ز بوستان رضا(علیه السلام)بداد مژده به اهل نیاز، پیک مراد عیان تجلّى […]

ادامه ...

در خلوت یاران اثری بهتر از این نیستدر چله گرفتن ثمری بهتر از این نیست ما خم شراب از جگر غوره گرفتیمدر میکده ی ما هنری بهتر از این نیست […]

ادامه ...

ادامه ...