آرشیو دیدگاه شعرا

افتاده ای به گوشه ای از آشیانتانگویا به لب رسیده در این بُرهه جانتان حتّی میان خانه ی خود هم غریبه اییعنی که بی ستاره بُوَد آسمانتان بر روی خاک […]

ادامه ...

دلگیر تر از سینۀ تنگم قفسی نیستدر خانۀ تنهایی من هم نفسی نیست تنهاتر از این بی‌کس دلمرده کسی نیستمن یکسره فریادم و فریادرسی نیست در حسرت آغاز بهار است […]

ادامه ...

حرمت عرش برینه هرکی دیده اینو میگه(هرکی…. مثل گوهر شاد آقا بد جوری به دل میشینه(بد جوری… ضریحت نازو خوشکله پنجره فولاد دله(چنجره ی فولاد…. اگه دورم از حرمت شک […]

ادامه ...

چو لاله خونجگر شد از زهرجفا جواد اهل بیت گل باغ رضا ز سوز تشنگی کشد پا بر زمینبه چشمش اشک غم به لب دارد نوا کند این زمزمه بیا […]

ادامه ...

امشب شب زیارت ، علی موسی الرضاستکبوتر دلای ما، توی ایوون طلاست وای ، شب میلاد جواد – وای، هر کسی عیدی می خوادوای ، از امام رضا (ع) می […]

ادامه ...

بسوزد از عطش، لب خشکیده ‏ام به یاد مادر است، دل غمدیده‏ ام به بالینم بیا، نما دردم دوا، فدایت مادر رافدایت مادرا…… غریبم من غریبم به بام خانه‏ ام. […]

ادامه ...

آن روز کاظمین چو بازار شام شددنیا برای بار نهم بی امام شد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشتآنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جنت وزید و حُجره […]

ادامه ...

خسته و دلشکسته و زارمگره افتاده است در کارم جز به کویت کجا پناه آرمیا جواد الا ئمه ادرکنی ای که روح عبادتی ما راعذر خواه قیامتی ما را جان […]

ادامه ...

چشمان او طلوع هزاران سپیده بود هرگز زمانه دست رد از او ندیده بود از این و آن سراغ نشانیش میگرفت هر کس که از کرامت آقا شنیده بود باب […]

ادامه ...

بسوزم از جفای همسر و زهر جفا مادرشرر افکنده زهر کینه از سر تا بپا مادر جوادم من که بر هر درد بی درمان دوایم منولی درد مرا گویا نمی […]

ادامه ...