آرشیو دیدگاه شعرا

خسته و دلشکسته و زارمگره افتاده است در کارم جز به کویت کجا پناه آرمیا جواد الا ئمه ادرکنی ای که روح عبادتی ما راعذر خواه قیامتی ما را جان […]

ادامه ...

از شـرارِ زهر غم ، می سوزه بال و پرشپُرِ خون شده دلش ، از جـفای همسـرش روی خاک حجره پا می کشه با چشمی پر آبآخه از سوز عطش […]

ادامه ...

دست ستم بناى عدالت خراب کردوز آتش الم دل ما را کباب کرد اى واى امّ فضل امام جواد رامسموم از عناد به فصل شباب کرد با این ستم که […]

ادامه ...

امشب بهشت آرزو را باز کردندسرّى ز اسرار مگو را باز کردند خم خانۀ توحید را در برگشودنداز چهارده خم یک خم دیگر گشودند مستان صافى دل که قدسى نام […]

ادامه ...

نور الهدایی ابن الرّضایی آتش زده بر دل شرارِ آهت آقا شد حجره ی دربسته قتلگاهت آقا یابن الزّهرا(س)****** فدای سوز و فدای آهت گرید برای غربتت هر گل به […]

ادامه ...

زمین و زمان با دلی سوزان ، بی قرار ِ ابنُ الرّضا شددل ِ محزونم دوباره باز ، غصه دار ِ ابنُ الرّضا شد بگیریم با چشم گریون ، به […]

ادامه ...

از من گرفته همسر من خورد و خواب رازهر جفا ز جان و دلم برده تاب را واى از عناد دختر مامون که از جفامسموم کرد زاده‏ ى خیر المآب […]

ادامه ...

شرار زهر قاتل سر زند از جسم و از جانمکسی بر من نمی گرید به غیر از چشم گریانم من از دوران طفلی تا جوانی خون دل خوردمکه از هر […]

ادامه ...

سینه‏ اى پر شرار دارم منسرو جان فکار دارم من یک جهان با تو کار دارم منیا جوادالائمه ادرکنى گر که دردم دواکنى چه شودحاجتم را روا کنى چه شود […]

ادامه ...

در بغل امشب یکى قرص قمر دارد رضابر زبان شکر خداى دادگر دارد رضا بارگاه زاده موسى چراغان مى شوددر حریمش جشن میلاد پسر دارد رضا اِقتران مهر و مه […]

ادامه ...