آرشیو مقالات و داستانها

ابن بابویه مینویسد معتصم حضرت امام جواد محمد بن علی (ع) را مسموم نمود و در تفضیلش چنین است که وقتی مردم با معتصمبیعت کردند او در صدد پرسش از […]

ادامه ...

چه پیش آمد که جان را غم گرفتهجهان را سربه سر ماتم گرفته چو گل مردم گریبان چاک کردندبه داغ لاله بر سر خاک کردند مگر خورشید عالم تاب دین […]

ادامه ...

امشب زمین و آسمان باید چراغانى شودسرتاسر روى زمین از گُل، گل افشانى شود بلبل به عشق روى گل مست غزلخوانى شوداَکناف عالم سربه سر تزیین و نورانى شود وآنگه […]

ادامه ...

صاحب بهجت الابرار از کتاب خرایج راوندی نقل نموده از ابنارویه که گوید معتصم جماعتی از وزراء و رجال درباری خودخواسته و به آنها گفت گواهی دروغی درباره محمد بن […]

ادامه ...

سوخت از زهر هلاهل جگرم مادر جانتیره شد روز به پیش نظرم مادر جان من در این حجره ‏ى در بسته خود مى ‏پیچمکس نداند که چه آمد به سرم […]

ادامه ...

شب طلوع صبح سعادت دعای آقام شـده اجـابتپر می‌زنن تا عرش مدینه ملائکه با شـوق زیـارت روح کرامتهکوثر رحمته جبرئیل امشب با ذکر یارب دور و برش می سوزونه عودمی […]

ادامه ...

محمد بن یعقوب از محمد بن جعفر رزاز از محمد بن عیسی از دیگری از ابیالحسن علیه السلام روایت کرده که در بغداد میگوئی:السلام علیک یا ولیالله؛ السلام علیک یا […]

ادامه ...

آنشب مدینه تشنه ی آب بقا بودچشم انتظار ساغر قالوا بلی بود آنشب شقایق قصد کوی یار می کرداز خواب غفلت لاله را بیدار می کرد آنشب سحر شعر گل […]

ادامه ...

در میان حجره جان میداد و یک یاور نداشتغیر درد و غم نهان در سینه آن سرور نداشت آفتاب عمر کوتاهش نهان می شد ولیآسمان دیده اش جز اشک وخون […]

ادامه ...

خواهر نداشتم که پرستاری ام کندمادر نداشتم که مرا یاری ام کند این بی کسی خلاصه به بی مادری نشدبابا نبود رفع گرفتاری ام کند تنها جفای همسر من قاتلم […]

ادامه ...