آرشیو از دیدگاه شعرا

کویر چشم مرا رنگ و بوی بارانیتو پاره تن چشم و چراغ ایرانی مرا که بنده احسان دستتان هستمببر به عرش نگاهت شبی به مهمانی همیشه اوج گرفتم کنار چشمانتچرا […]

ادامه ...

لاله را هست بهاری دل من را نبودهر گره راست رهی مشکل من را نبودگردباد ستم از چار طرف غرقم کردزورقی لجه بی ساحل من را نبودهر سیه چال بلا […]

ادامه ...

تو که بس ملک جاودان داری لامکانی، کجا مکان داری آنچه در خاک تیره میروید آگهی از قیامشان داری گوی چوگان توست ملک وجود رایت حسن دلستان داری خوش خرامان […]

ادامه ...

این بوی خوش کدام بهار است که پیچیده در گستره خاک؟ نسیم، پیراهن معطر کدام بهار را به تن کرده است؟ پروانه ها، بوی خوش کدام گل نورسته را شنیده […]

ادامه ...

این واژه ها عمریست دنبال تو می گردندتا عاقبت از دفتر من سر درآوردند این واژه هایی که فقط از وصل می گفتندامروز با دل های تنها مانده هم دردند […]

ادامه ...

از من گرفته همسر من خورد و خواب رازهر جفا ز جان و دلم برده تاب را واى از عناد دختر مامون که از جفامسموم کرد زاده‏ ى ختمى ماب […]

ادامه ...

منکه پرپر می‌زنم لب تشنه کنجِ لانه‌امبر علی موسی الرضا من نوگلی درّدانه‌ام کس جوابم را ندادجسمِ من از پا فتاد همسرم شد قاتلممن جوادم من جواد یا جواد بن […]

ادامه ...

ز بس غم در دل خود روز و شب داشتدلش در آتش غم سوز و تب داشت جواد اهلبیت از داغ مادرز طفلی ذکر یا زهرا به لب داشت ببین […]

ادامه ...

شعر در مدح امام جواد (ع) – جواد فیض من جواد فیض ، هم بر اولین ، هم اخرینم باء بسم الله خلقت ، روح رب العالمینم در حضور حق […]

ادامه ...

بر سر آنم زبان بگشایم و آوا کنمخویش را در محضر مولای خود پیدا کنم تا بگوید سر گذشت غربتش را بهر منسر گذارم بر قدومش با دلش نجوا کنم […]

ادامه ...