آرشیو دیدگاه شعرا

اگرچه دیده در خون نشسته اش تر بوددوچشم بی رمقش نیمه باز بردربود میان حجره به گریه نفس نفس میزدعزیز فاطمه زخمی ترین کبوتربود زبسکه برکف این حجره دستُ پازده […]

ادامه ...

تو جوادی ذوالعطایی جان و جانان رضایی مصحف جان رضا را سوره کوثر مبارکجشن میلاد جواد آل پیغمبر مبارک شد مدینه رشک رضوان از قدوم ماه زهرااز سُرور این ولادت […]

ادامه ...

در حجره ی در بسته تنها جان سپارمصورت به دیوار غریبی می گذارم از زهرِ کین خون شد دلم ـ بابا رضا جانشد همسرِ من قاتلم ـ بابا رضا جان […]

ادامه ...

افتاده بر خاک حجره تنها آهِ جگر سوزی دارد آقا قاتل چه می خندد از بی رحمی ذکر عطش دارد ابن الزهرا سر به روی خاک حجره می گذارد، وایبا […]

ادامه ...

من که در خانه غریبم، خون دل‏ها شد نصیبممنتظر بودم شب و روز، تا اجل گردد نصیبم وقت رفتن آمد آخر مى ‏روم تا کوى دلبربر سرم یک دم بیا […]

ادامه ...

بحر جود و احسان در جهان جواد اسـت صاحـب لـوا و حکم عدل و داد اسـت کز حریم جاءالحـق هسـت والی منطق یا کریـم یـا رب جان به جسم عالم […]

ادامه ...

روشن تر از روز است خیلی بامرامندوقتی کریمان با گدایان هم کلامند الحق که آقازاده ها یک یک امیرندالحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند در فقرِ محضِ خود غنیِّ […]

ادامه ...

در این قبیله که سن کم و زیاد یکی ستمقام ما و غلامان خانه زاد یکی ست به چشم لیلی اگرچه مُرید بسیار استبه چشم این همه مجنون ولی مراد […]

ادامه ...

واویلتا ، واویلتا ، جواد الائمه »پروانه وار ، با اشک و آه ، می ریزه بال و پر قلبش خونه ، بی سامونه ، از جفای همسربراش موندن تو […]

ادامه ...

این بوی خوش کدام بهار است که پیچیده در گستره خاک؟ نسیم، پیراهن معطر کدام بهار را به تن کرده است؟ پروانه ها، بوی خوش کدام گل نورسته را شنیده […]

ادامه ...